پدرش ابراهیم گلستان، در 21سالگی با دختر عمویش فخری گلستان، ازدواج می کند. حاصل این ازدواج، لیلی و کاوه گلستان است.
ابراهیم گلستان کارمند شرکت نفت بود و سازنده ی چندین مستند در مورد صنعت نفت، استودیو گلستان را با تجهیزات مدرن برای فیلمسازی دایر کرده، خانه و استودیو اش و جمع دوستانش دستچینی از هنرمندان معاصر و از تاثیرگذار ترین آنها بوده اند : صادق هدایت، صادق چوبک، مهدی اخوان ثالث، آیدین آغداشلو، نجف دریابندری، سیمین دانشور، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و جوان ترهایی از قبیل بهرام بیضایی وپری صابری . تهیه کنندگی فیلم مستند این خانه سیاه است به کارگردانی «فروغ فرخزاد» را نیز استودیو گلستان برعهده داشته است .
فرزند اول آنها لیلی متولد 1323، مترجم، صاحب نگارخانه و عضو کانون نویسندگان ایران است. مشهورترین ترجمه ی وی برگردان کتاب " زندگی، جنگ و دیگر هیچ" ، اثر اوریانا فالاچیا است . لیلی گلستان در سال 1347 با نعمت حقیقی ازدواج می کند. حاصل این ازدواج مانی حقیقی» فیلمنامه نویس«چهارشنبه سوری به کارگردانی اصغر فرهادی) کارگردان (فیلم کنعان و جدیدا بازیگر است نقش مقابل گلشیفته فراهانی» در فیلم «درباره الی. فرزند دوم آنها کاوه در سال 1329 در آبادان متولد شد،یک ساله بود که به تهران آمدند . نام فامیل حقیقی او تقوی شیرازی است که به گلستان تغییر نام داد،به دلیل اینکه پدربزرگش ناشر روزنامه گستان در شیراز بود به این نام معروف شدند . وی برای تحصیل در رشته تاریخ هنر به انگلستان رفت، اما تحصیلات خود را رها کرد وبرای عکاسی خبری به ایران بازگشت . 20ساله بود که اولین گزارش تصویری اش از یک موضوع اجتماعی در روزنامه کیهان چاپ شد . درسال 1350 ،21 ساله بود که برای مطبوعات داخلی و خارجی عکس می گرفت . با هنگامه جلالی ازدواج کرد. آنها پسری دارند به نام «مهرک گلستان» که فیلمنامه نویس و کارگردان است که مقیم لندن می باشد. کاوه گلستان عکاس خبری بین المللی بود و اولین مستندساز ایرانی و اولین هنر مند ایرانی که یک جایزه بین المللی برده است . شهرتش بیشتر مرهون عکس های او از انقلاب 57ایران و جنگ هشت ساله ی ایران و عراق است . در سال 58رسماً به استخدام مجله تایم درآمد و بیش از یک دهه درآنجا فعالیت کرد.مدتی هم عکاس اسوشیتد پرس بود و سپس به BBCپیوست .خیلی زود پله های ترقی را طی می کرد، کاوه اولین عکاس انقلاب هم بود. بیشتر عکسهای آن دوره حاصل حضور او در بطن آن دوران است. او همواره در متن زندگی مردم زنده گی و کار کرده . با وجود اینکه برای خودش مشرب 01سیاسی و مرام داشت اما دوربینش را جز برای بازتاب بیغرضانه صحنه های مقابلش بکار نمیبرد . او در سال 1997 به دلیل آشکار کردن سرنوشت دهشتناک کودکانی که در یک یتیمخانه تحت شرایط بیرحمانهای نگهداری میشدند به زندان محکوم و برای مدتی از کار روزنامه نگاری محروم شد. گلستان در 13 فروردین 1382 هنگام انجام مأموریت تصویربرداری برای شبکه خبری بیبیسی در بر اثر انفجار مین کشته شد.
او با یک تفکر از پیش تعیین شده به سراغ موضوعات میرفت . مجموعه کارهای او از مسائل اجتماعی، انقلاب و جنگ تحمیلی علیه مردم ایران، در یک سناریو تعریف میشوند که از آنها به عنوان یک خانواده میتوان نام برد که تعریف کاوه بود . او برای شکل دادن این خانواده به خیلی از مناطق ایران سر کشید، و مشکلات زیادی را به جان خرید و اسناد باارزشی از خود به جای گذاشت . برای ثبت این کارها نظم و انضباط خاصی داشت که یک عکاس حرفهای باید داشته باشد . ساده عکس گرفتن او مثل ساده زیستن او بود . در مسائل اجتماعی با انتخابی آگاهانه به سراغ انسانها میرفت و هیچگاه موضوع انسان را در دوره معاصر رها نکرد و از آن فاصله نگرفت. شرحی از عکسهای کاوه -گزیده عکسهای او در طی سالهای 1355 تا 1367 در کتاب جدیدش بنام ثبت حقیقت :
مجموعه روسپیها بین سالهای ?? تا ?? در محله شهرنو (تهران) عکاسی شده بود. ((شاید مهمترین مشخصه نگاه گلستان در این مجموعه بازگرداندن و نمایاندن هویتهایی باشد که در تعاملات اجتماعی- اقتصادی گم شدهاند.))
از همین دیدگاه میتوان دریافت که گلستان یک انسان مسوولیتپذیر و دلنگران مردم و سرنوشتشان است. تمام کشمکشهای درونی کاوه که باعث جدا شدن از زندگی مرفه خانوادگیاش و همچنین ترکتحصیلش شد. انسان گلستان، انسان آسیبدیده است. او هیچگاه انسانیت سوژهها را از آنان نمیگیرد. نگاه گلستان نگاهی نتیجهگر است اما وی فاصله خود را با دوآلیسم اخلاقی- غیراخلاقی حفظ میکند . وی تا حد امکان با صداقت و وظیفهشناسی خود به سوژهها نزدیک و اعتماد آنان را جلب میکند . از مجموعه سوژهها تنها دو نفر صورت خود را با دست پوشانیدهاند، که این خود دلالت برگزاره فوق دارد.
در بخش کارگر،کاوه نگاهی کاملا انتقادی به وضعیت و هویت کارگران می باشد
گلستان خود در این زمینه مینویسد : گزارشی درباره زندگی کارگران مهاجری که از نقاط روستایی ایران برای کار [به تهران] آمدهاند. قصد داشتم که از طریق عکسها زندگی روزانه این بخش از جامعه را ثبت نمایم و بدین جهت با آنان همراه شدم. کنارشان زندگی کردم، روزها را با آنان گذراندم، در زاغههاشان خوابیدم، غذا خوردم، آشپزی کردم و به رادیو گوش دادم. رادیو برای کارگران به آشنایی در تمامی لحظاتشان تبدیل شده بود. این مجموعه در نوع خود به عنوان عکسهای سرنمونی و الگو تلقی شده به شکلی که بسیاری از عکاسان و فیلمسازان پس از گلستان به تقلید یا تاثیرپذیری از آن پرداختند .
و مجنونگزارشی است از وضعیت غمانگیز کودکان معلول ذهنی در منطقه شهرری. گلستان در اینباره مینویسد: بخشی از بزرگترین بیمارستان روانی ایران واقع در شهر ری به کودکان معلول ذهنی اختصاص یافته است. والدین و اقوام این کودکان وجود آنان را به فراموشی سپردهاند و هیچگاه به ملاقات آنان نمیآیند ، آنان زندهاند اما زندگیشان مشابه گیاهان است. همان گیاهانی که در گلدانها در گوشه و کنار اتاقهای بیمارستان قرار گرفته
محتوی این مجموعه به قدر تکان دهنده و تلخ بود که قرار شد کاوه مجموعه کامل تری از کودکان معلول ذهنی در سراسر ایران تهیه کند، اما دولت وقت اجازه چنین کاری را ندادند .
این مجموعه سهگانه واجد نوعی پیوست است: زنان (روسپیها) مردان (کارگران)و کودکان (عقبماندگان ذهنی.) این سهگزارش از نظر کاوه به مانند یک مثلث نمایانگر نتیجه زندگی و محرومیتهایی است که هر جامعه در حال توسعهای با آن دست به گریبان خواهد بود.
قسمتهای بعدی مربوط به جنگ و انقلاب و قیام در کردستان است .
بسیاری از عکسهای مجموعه انقلاب این عکاس در طول سهدهه گذشته کرارا مورد استفاده رسانهها و مطبوعات داخلی و خارجی قرار گرفتهاند.
اولین عکس از این مجموعه یکی از مشهورترین عکسهای گلستان است . پرترهای از کودکی گریان که از ناحیه چشم مجروح و پانسمان شده است. کودک با اندوه و نگرانی به عکاس، دوربین و محیط پیرامونی خود مینگرد . اما تنها با یک چشم.
این عکس تناسب دراماتیکی با شخصیت حرفهای گلستان دارد او نیز به مانند کودک با یک چشم (چشم دوربین) به رویدادها مینگرد . خود گلستان میگوید: هشت سال از طریق دوربین و با یک چشم به چشمان مرگ نگریستم. مرگ در تمامی لحظات با من همراه بود. همه چیز تعادلی شکننده داشت. میخواستم بدانم چرا من زندهام و دیگران مرده. رسالت من از زنده بودن چیست؟
در طی هشتسال جنگ تحمیلی، عکاسی خبری گلستان به کمال و نهایت میرسد. نهایتی که با پیوندی عمیق همراه مفاهیم انسانی از او و حرفهاش تعریفی دیگر میسازد . عکسهای گلستان فاقد مفاهیم ایدئولوژیک است. مفهوم اصلی لحظات در شعارزدگیهای رایج در باب جنگ تبلور نمییابد. عکاسی خبری جنگ در شکل آزاد و مستقل و همانگونه که گلستان برگزیده ، خود اقدامی ضدجنگ است. وی در تمامی عکسهای خود حریم و نفس انسانی را پاس میدارد. در چنین تحلیلی میتوان دریافت که ابزار گزارشگری جنگ نه تنها در پی ثبت حقایق تلخ است بلکه فراتر از آن بهدنبال نمایان ساختن آن چیزی است که در هنگام جنگ غایب است: صلح . خبرنگار و عکاس جنگ در عمل و حقیقت پیامآور صلح است.
و بخش بعدی کتاب به نوعی ضمیمهای است مردم شناختی از آیینی در کردستان . مربوط به آیینهای بومی مراسمی دراویش قادریه که یکی از مهمترین فرقههای صوفی هستند .
کتاب با زندگینامه کاوه گلستان به قلم همسر و یگانه فرزندش همراه با عکسی از کاوه با پسزمینه همان عکس مشهورش از کودک مجروح ، به پایان میرسد .
گردآوری و تحقیق : پگاه مترصد
برگرفته ازhttp://pegahmoterased.blogfa.comتوسط سینادرمورخ 12/2/1389
|